امروز سری زدم به آرشیو نظرات وبلاگ و نظراتی رو که مدتها منتظر تأیید بودند مطالعه میکردم. اینها نظراتی بودند که خوانندگان بدون خواندن و یا درک مطلب اقدام به ارسال آنان نموده بودند و بدلیل آنکه پاسخ آنها در متن مطلب درج شده بود، پاسخ جدیدی برای آنها نداشتم. از طرفی انتشار این نظرات بدون پاسخگویی، ممکن بود باعث القای این حس در خواننده شود که من نظر شخص را پذیرفتهام و در مقابل استدلال وی تسلیم شدهام. لذا به همین دلایل آنها را منتشر نکرده بودم. خواستم تمام آنها را حذف کنم، دیدم بهتر است آنها را در یک مطلب مخصوص در همین رابطه منتشر کنم تا هم حرفهای دلم را زده باشم، هم آزادی بیان را در وبلاگم نقض نکنم و هم دوستان را از حسی که پس از خواندن اینگونه نظرات به انسان دست میدهد آگاه سازم! لذا قبل از حذف، تمامی آنها را در این صفحه منتشر میکنم.
بسیاری از این نظرات در نگاه اول بسیار منطقی و مستدل جلوه میکنند. اما با مراجعه به مطلب مربوط به هریک، در خواهید یافت که برخی از آنها اصلاً ربطی به موضوع مورد بحث نداشته و یا فرد نظردهنده برداشت نادرستی از موضوع مطلب داشته است. برخی دیگر نیز در بطن مطلب مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند و پاسخ آنها داده شده است. که هر دوی اینها نشاندهندهی این هستند که شخص، مطلب را به صورت کامل مطالعه نکرده است و یا برای درک منظور و منطق نویسنده زحمت کمی اندیشیدن را به خود نداده است. به همین دلیل هم ارائهی اینگونه نظرات، نه تنها دانش و منطق صاحبنظر را نمیرساند، بلکه نشانی از غرور، تکبر و درک ضعیف وی دارد.
لطفاً توجه داشته باشید که بنده از هر دو طرف فکری و عقیدتی و از هر دو گروه سیاسی مورد هجمه قرار میگیرم و لذا من هم مانند آقای خاتمی همان مصداق مثل «چوب دو سر ... طلا!» میباشم.
براستی چرا بعضی از ما ایرانیها اینگونهایم؟ چرا حتی زحمت خواندن مطلب را به خود نمیدهیم و اندکی برای درک منظور نویسنده تلاش نمیکنیم؟ چرا با خواندن اندکی از نوشته، با غرور فکر میکنیم کل مطلب را فهمیدهایم و به سرعت ساز مخالف را کوک میکنیم؟ شاید اندکی دقت در خواندن متون و یا کمی تفکر بعد از خواندن یک متن، بسیاری از سوءبرداشتها را رفع کرده و نیاز به مباحثات طولانی جهت رسیدن به همان منظور اولیه را برطرف سازد. البته باز هم گلی به گوشهی جمال اینها که لااقل فحش نمیدهند!
بسیاری از این نظرات در نگاه اول بسیار منطقی و مستدل جلوه میکنند. اما با مراجعه به مطلب مربوط به هریک، در خواهید یافت که برخی از آنها اصلاً ربطی به موضوع مورد بحث نداشته و یا فرد نظردهنده برداشت نادرستی از موضوع مطلب داشته است. برخی دیگر نیز در بطن مطلب مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند و پاسخ آنها داده شده است. که هر دوی اینها نشاندهندهی این هستند که شخص، مطلب را به صورت کامل مطالعه نکرده است و یا برای درک منظور و منطق نویسنده زحمت کمی اندیشیدن را به خود نداده است. به همین دلیل هم ارائهی اینگونه نظرات، نه تنها دانش و منطق صاحبنظر را نمیرساند، بلکه نشانی از غرور، تکبر و درک ضعیف وی دارد.
لطفاً توجه داشته باشید که بنده از هر دو طرف فکری و عقیدتی و از هر دو گروه سیاسی مورد هجمه قرار میگیرم و لذا من هم مانند آقای خاتمی همان مصداق مثل «چوب دو سر ... طلا!» میباشم.
براستی چرا بعضی از ما ایرانیها اینگونهایم؟ چرا حتی زحمت خواندن مطلب را به خود نمیدهیم و اندکی برای درک منظور نویسنده تلاش نمیکنیم؟ چرا با خواندن اندکی از نوشته، با غرور فکر میکنیم کل مطلب را فهمیدهایم و به سرعت ساز مخالف را کوک میکنیم؟ شاید اندکی دقت در خواندن متون و یا کمی تفکر بعد از خواندن یک متن، بسیاری از سوءبرداشتها را رفع کرده و نیاز به مباحثات طولانی جهت رسیدن به همان منظور اولیه را برطرف سازد. البته باز هم گلی به گوشهی جمال اینها که لااقل فحش نمیدهند!
توسط S.Mostafa Alavi در احتمالات، شبهاحتمالات و جهان هستی در 3/7/11
مطلب بسیار جالب و دقیقی بود. اما چند نکته: ۱- نام الله را کسی بر خدا اطلاق نکرده است بلکه این نام را خود خداوند برگزیده است و در علم زبان شناسی معنای جامعی دارد: إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي [٢٠:١٤] منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار. ۲- تفاوت ماهوی بین کسانی که طبیعت را خدا میدانند با مومنان حقیقی وجود دارد. از نگاه قرآن تمام طبیعت، خلقت و هرچه غیر از ذات مقدس خداوند وجود دارد همه آنها مخلوق خداوند هستند و خدا خالق همه آنها غیر از خودش است. بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ ۖ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [٦:١٠١] پديدآورنده آسمانها و زمين است. چگونه او را فرزندى باشد، در صورتى كه براى او همسرى نبوده، و هر چيزى را آفريده، و اوست كه به هر چيزى داناست. اما کسانی که معتقدند طبیعت همان خداست از نگاه فلسفی ماتریالیست محسوب میشوند و فراماسونها از این دسته هستند و به ظاهر خود را دیندار نشان میدهند. برای اینکه با دیدگاههای آنها بیشتر آشنا شوی فیلم مستند راز The Secret رو ببین که سر تا پا پر از شرک و برابر دانستن طبیعت با خداست.
توسط S.Mostafa Alavi در رهبر ایرانی الاصل! در 3/7/11
تدوین کنندگان قانون اساسی علاوه بر خردمندی و هوشمندی یک ویژگی مهم دیگر نیز داشتهاند: آنها مانند حامیان صهیونیست جنبش به اصطلاح سبز، نژادپرست نبودهاند که بخواهند ولایت فقیه را در انحصار فارس یا عرب دربیاورند. لذا حسنعلی منتظری فارس تبار همچون روح الله موسوی خمینی از نگاه شما عرب تبار نیز میتواند ولی فقیه باشد. همچنان که در طول تاریخ بسیاری از مراجع تقلید که ولی فقیه زمان خودشان بودهاند نیز ایرانی بودهاند. چرا که اصولا اسلام مرز و نژاد نمیشناسد. البته اگر کمی مطالعات تاریخی داشته باشید متوجه خواهید شد که پیامبر اسلام (سلام خدا بر او و خاندان پاکش) که همچون بنی اسرائیل از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام هستند اصولا عرب نژاد نیستند بلکه عرب زبان هستند و به همین ترتیب سادات ایرانی همچون امام خمینی (رحمت خدا بر او) از نظر نژاد عرب نیستند.
توسط S.Mostafa Alavi در چگونه ارزشیها وارد بالاترین شدند؟ در 3/7/11
سلام طبق اعتراف غیر مستقیم شما در این مطلب متوجه شدم سایت بالاترین همچون حامی صهیونیستیاش (وزارت خارجه اسرائیل) یک سایت نژادپرست است و آزادی بیان را تا جایی میپذیرد که مخالف بیان خودش نباشد. تعجب میکنم که مگر سایت دروغترین آبرویی هم دارد که شما میخواهی آبرویت نزد این سایت محفوظ بماند؟! در دنیای توهم مجازیتان خوش باشید که بیشمارید!!
توسط احتمالات، شبهاحتمالات و جهان هستی در 9/10/10در
There's not relation between all the physical introduction you bring up and the conclusion you make. Any of those sperms can reach the egg and there's no need for an intelligent designer to pick one. Rain drops all fall on the ground at different angle and speed. I'm not discussing the existence of an intelligent designer here. I am questioning your arguments and their relation with the conclusion.
توسط alda در احتمالات، شبهاحتمالات و جهان هستی در 9/6/10
"بارش باران را در نظر بگیرید. یک قطره باران در بی نهایت نقطه ممکن روی زمین ممکن است فرود بیاید. پس از دید احتمالات، هیچ قطره بارانی بر زمین نخواهد افتاد. مگر اینکه قوانین موجود در جهان، دامنه نقاط را کوچک کرده تا آنجایی که دقیقا محل فرود قطره را مشخص کند." دوست من، اگر شما تصویر یک قطره باران روی سطح محدود زمین رو "صفر مطلق" در نظر بگیری > این یعنی هیچگاه قطره باران رو روی سطح زمین نخواهی داشت.. این منطقی البته منظور شما اگر بخواهم واضحتر بیان کنم، این است که اگر مرکز یک قطره باران را یک نقطه در نظر بگیریم چون سطح زمین، یا حتی سطح یک سر سوزن، دارای بی نهایت نقطه است پس احتمال فرود مرکز یک قطره باران بر روی یک نقطه ی خاص صفر است.. این هم منطقی اما مسئله اینجاست که قطره باران روی سطح زمین که هیچ روی سطح یک سر سوزن هم میفته.. نکته اینجاست هر سه سطح محدود هستند (نه صفر و نه بینهایت) هر کدام تعدای مشخص اتم تشکیل شده اند.. به همین سادگی
توسط alda در احتمالات، شبهاحتمالات و جهان هستی در 9/6/10
من امکان ارسال نظر درباره ی متن شما رو در بالاترین ندارم.. شما در جایی میگویید: "احتمال نزدیک به صفر نیست، بلکه دقیقاً صفر است. چرا که از محاسبه یک روی بی نهایت بدست میآید." اگر با استارتی که شما در نوشتن این متن زدید، از "تعاریف" ریاضی اگاهی دارید؛ بینهایت گنگ است و هر عمل ریاضی که این مقدار در آین دخیل است همچنین. دقیقا "دقیقا" اینجا معنی ندارد. "من تکامل داروین را قبول دارم، خصوصا قسمت حلقه گمشده آنرا که می گوید یک موجود نیمه تکامل یافته میان انسان و میمون وجود ندارد تا زنجیره تکامل انسان را تکمیل کند. اعتقاد دارم به همین دلیل انسان آفریده مستقیم پروردگار است." قراعن گویاست شما فقط نظریه را مطلاعه کرده اید و از نتایج مطالعات اولیه اطلاه دارید. اگر الان مقاله معتبری مطالعه کنید که این شبه، حلقه ی گم شده، بر طرف شده باشه؛ باز هم "دلیلی" هست که به استناد به اون "اعتقاد" به خدا داشته باشید. ایا اصلن اعتقاد دلیل می خواهد؟
توسط alda در احتمالات، شبهاحتمالات و جهان هستی در 9/6/10
با خواندن این متن و نتیجه گیری صورت گرفته خواستم بگم، کاش اینجوری تمومش نمیکردید. و بلافاصله به ذهنم خطور کرد که مسلم نظر خواننده، به خاطر ذهن پرسشگر و کنکجاوش در این سطح، تا چند روز، ماه، سال دیگر درباره نتیجه گیری گنگی که کرده عوض می شه!
توسط احتمالات، شبهاحتمالات و جهان هستی در 9/5/10در
shoma dar estdedlal dochare moghaleteye mosadere be matloob shodid be in mani ke az yek moghadameye manteghi yek natije gheyre manteghi gereftid
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر