۱۳۸۹/۰۵/۲۸

راه بندون

حسين آقا داشته ميرفته قم. وقتی ميرسه سر بزرگراه قم، می بينه راه بندونه و ماشينا تکون نمی خورن. همينطور که پشت فرمون نشسته بود و به زمين و زمون ناسزا ميگفت، می بينه که يه آقايی مياد طرفش.
شيشه ماشينو پايين ميکشه و ميگه: داداش! چه خبر شده؟ چرا راه بندونه؟
آقاهه ميگه: والا يه گروه تروريستی، خامنه ای و احمدی نژاد رو گروگان گرفتن و ميگن اگه پونصد ميليون تومن ندين، هر دو رو با بنزين آتيششون ميزنن!
حسين آقا ميگه: خب؟!
آقاهه ميگه: والا ما فكر كرديم دستي بالا بزنيم و كمكي كنيم تا مسئله هرچه زودتر حل بشه. داريم از راننده هايی که اينجا گير افتادن کمک ميگيريم بلکه بتونيم اين مشکلو حلش کنيم. 
حسين آقا ميگه: خب بقيه چقدر كمك كردن؟
آقاهه سرش رو ميخارونه و ميگه: هر كي داره به وسع خودش كمكي مي كنه ديگه،

 حداقل بين نيم تا يك ليتر!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر