۱۳۸۹/۰۶/۱۴

احتمالات، شبه‌احتمالات و جهان هستی

می‌خواهیم نگاهی بیاندازیم به مبحث «احتمالات» که به طور گسترده‌ای در ریاضیات تدریس شده و مورد تحقیق قرار می‌گیرد. به طور کلی احتمالات شاخه‌ای از ریاضیات جدید و بخشی از جبر قدیم می‌باشد. تکیه‌ی علم احتمالات بر یافتن احتمال رخ دادن یک یا چند حالت در یک مجموعه تصادفی می‌باشد. در علم کامپیوتر نیز احتمالات در تولید اعداد شبه‌تصادفی (تصادفی کاذب یا pseudo-random) و در نتیجه‌ی آن در ایجاد امنیت در ارتباطات اینترنتی کاربرد دارد. اما براستی چرا اعداد تصادفی تولید شده در رایانه را به نام «اعداد شبه‌تصادفی» بکار می‌برند؟ دلیل این موضوع این است که فی‌الواقع رایانه با خواندن پارامترهایی از قبیل ساعت، وضعیت دستگاه‌های ورودی و خروجی، پارامترهایی از حافظه، هارد دیسک و سایر مقولات داخلی سیستم‌عامل و سپس در هم ریختن این پارامترها (hash) اقدام به تولید اعدادی می‌نماید که کاملاً تصادفی جلوه می‌کنند. به این ترتیب اگر به فاصله‌ی زمانی بسیار کوتاه و در شرایط نسبتاً یکسان از کامپیوتر درخواست تولید اعداد تصادفی بنماییم، با توجه به اینکه پارامترهای ورودی از منابع مختلفی جمع‌آوری می‌گردند، لذا دو عدد کاملاً متفاوت به دست خواهد آمد. اما می‌دانیم که این اعداد واقعاً تصادفی نیستند و تنها شباهت آن‌ها با اعداد تصادفی، سخت بودن پیش‌بینی عدد بعدی از طریق دارا بودن عدد قبلی است. مثلاً کامپیوتر برای هر بار تولید عدد تصادفی، یک تاس کوچک درون یکی از قطعات خود پرتاب نمی‌کند تا عدد بدست آمده را به کاربر بازگرداند!
حال که با ماهیت اعداد شبه‌تصادفی آشنا شدیم، با مثالی وارد بحث اصلی خواهیم شد. فرض کنید تاسی دارای شش جهت که اعداد یک تا شش در جهات آن درج شده‌اند در دست داریم. این تاس را به گونه‌ای در دست می‌گیریم که عدد چهار به بالا باشد. تاس را به ارتفاع ۲۰ سانتی‌متری برده و با نیروی x نیوتن و زاویه‌ی ۳۰ درجه به سمت سطحی کاملاً صاف پرتاب می‌کنیم. تاس به زمین افتاده و پس از چند چرخش متوقف می‌شود درحالیکه عدد ۲ را نشان می‌دهد. بار دیگر تاس را بر می‌داریم، با همان شرایط، یعنی عدد ۴ رو به بالا، ارتفاع ۲۰ سانتی‌متر، نیرویx نیوتن و زاویه‌ی پرتاب ۳۰ درجه، دوباره به طرف همان سطح صاف پرتاب می‌کنیم. به نظر شما عددی که تاس نشان می‌دهد چه خواهد بود؟ اگر تنها پارامترهایی که در پرتاب تاس دخیل هستند را پارامترهای ذکر شده بدانیم، می‌توانیم ادعا کنیم که حاصل دوباره ۲ خواهد بود.
با توجه به مثال فوق، تابع تولید عدد (شبه)تصادفی ما پارامترهای ورودی‌اش شامل عدد اولیه، ارتفاع، نیرو و زاویه پرتاب خواهد بود و خروجی آن عددی است که با این پارامترها و در نظر گرفتن سایر ثابت‌ها از قبیل جرم تاس، ارتفاع از سطح دریا و … عددی (شبه)تصادفی تولید خواهد کرد. لذا بکار بردن پارامترهای یکسان، منجر به تولید اعداد یکسان خواهد شد. البته نوشتن تابعی که دقیقاً رفتار تاس را شبیه‌سازی کند نیاز به یک فیزیکدان متبحر خواهد داشت که جمیع شرایط محیطی را در آن لحاظ نماید. شاید تاکنون علم فیزیک به این درجه از دقت نرسیده باشد که حتی اندک نسیمی که در هنگام پرتاب تاس می‌وزد را در پیش‌بینی عدد تصادفی لحاظ کند، اما موضوعی که قابل اثبات است این است که با داشتن علم کامل و در نظر گرفتن جمیع شرایط محیطی، می‌توان عدد تاس را پیش‌بینی نمود و این یعنی تاس، یک دستگاه تولید اعداد شبه‌تصادفی (و نه تصادفی) است.
اما آیا می‌توان رفتار تاس را در تولید اعداد شبه‌تصادفی، به سایر احتمالات موجود در ریاضیات بسط داد؟ بدیهی است که مسأله تاس درمورد پرتاب سکه نیز قابل قبول است. ورود یک اسپرم از میان میلیون‌ها اسپرم به یک تخمک، نمونه دیگری از احتمالات است که همواره در ظاهر به عنوان یک عمل کاملاً تصادفی مطرح می‌شود. اما چگونه است اگر ادعا کنیم که لقاح نیز عملی شبه‌تصادفی است که بدلیل دارا بودن پارامترهای اولیه‌ی بسیار زیاد، پیش‌بینی نتیجه را از علم و توانایی اندازه‌گیری فعلی بشر خارج می‌سازد. برخی پارامترهای ساده‌ی این عمل که به ذهن خطور می‌کند عبارت است از: شدت خروج توده‌ی اسپرمها، فاصله‌ی ابتدایی هر اسپرم از تخمک، موقعیت هر اسپرم در میان توده‌ی اسپرم‌ها، جرم هر اسپرم، قدرت هر اسپرم (که خود وابسته به عواملی چون زمان تولید اسپرم، عمر آن، غذا و ویتامین‌هایی که در هنگام تولید آن مصرف شده‌اند و … می‌باشد) و هزاران پارامتر دیگر. اگر امکانات آدمی به اندازه‌ای بود که می‌توانست در هنگام انزال، تمامی پارامترهای آن را اندازه‌گیری نماید، آیا نمی‌توانست با فرمول‌هایی که علم کنونی فیزیک در اختیار وی قرار داده و با استفاده از سایر ثابت‌ها و متغیرهای محیطی، تعیین کند که کدام اسپرم به تخمک وارد خواهد شد و لقاح صورت خواهد پذیرفت؟
مثال دیگر بارش باران بر سطح زمین است. آیا می‌توان تعیین کرد که فلان ابر با شرایط خودش، در هنگامی که باد با فلان سرعت در حال وزیدن است و با در نظر گرفتن سایر پارامترهای محیطی، چه زمانی و به چه مدت بارش خواهد کرد و هر دانه‌ی باران دقیقاً در چه نقطه‌ای بر زمین خواهد افتاد؟ شاید علم کنونی بشر کفاف اندازه‌گیری و محاسبه آن را نداشته باشد، اما ماهواره‌های هواشناسی و سایر وسایل اندازه‌گیری که در نقاط مختلف کره‌ی زمین نصب شده‌اند، پارامترهای ورودی را به ابرکامپیوترها ارسال می‌کنند و آن‌ها با استفاده از دانش فعلی هواشناسی و با در نظر گرفتن این پارامترها، آب و هوای چند روز آینده را با احتمال خوبی پیش‌بینی می‌کنند. البته گاهی اوقات که پیش‌بینی هواشناسی درست از آب در نمی‌آید، می‌توان تقصیر را به گردن نقص علم بشر، عدم دقت اندازه‌گیری و یا در نظر نگرفتن کلیه‌ی پارامترهای دخیل در ایجاد آب و هوای متفاوت انداخت. پس می‌توان نتیجه‌گیری کرد که در صورتی که علم بشر به اندازه‌ی کافی رشد کند و امکانات اندازه‌گیری کافی در اختیار داشته باشد، بشر خواهد توانست دقیقاً آب و هوای آینده را شاید تا یکسال آینده پیش‌بینی نماید. همین میزان فعلی پیش‌بینی نیز در نسل‌های قبلی ما شاید قابل باور نبوده است، اما به یمن توسعه علم و پیشرفت کامپیوترها و دقیقتر شدن وسایل اندازه‌گیری، این امر اکنون به یک نیاز روزمره آدمی بدل شده است. هم‌اکنون در بسیاری از نقاط دنیا آزمایشاتی جهت پیش‌بینی وقوع زلزله و سایر بلایای طبیعی صورت می‌گیرد که گرچه دقت آن به حدی نیست که بتوان بر آن تکیه کرد، اما بزودی و با پیشرفت انسان، کاربردهای زیادی در حفظ امنیت مالی و جانی انسان‌ها خواهد یافت.
پس احتمالاً (فکر می‌کنم از این به بعد باید طور دیگری به این کلمه نگاه کنیم!) می‌توان همه‌ی مسائل فعلی که به صورت مسائل اتفاقی و تصادفی مطرح می‌شوند را در‌واقع شبه‌تصادفی نامید و عدم توانایی بشر در اندازه‌گیری دقیق و دارا نبودن علم کافی جهت شناسایی عوامل دخیل در یک حادثه و همچنین نبود فرمول محاسباتی جامع را علت عدم امکان پیش‌بینی وقایع دانست. چه اینکه اعداد شبه‌تصادفی تولید شده در رایانه نیز به‌قدری از پارامترهای ورودی مختلف و متغییر تشکیل شده‌اند که نتوان عدد بعدی را پیش‌بینی نمود و به همین دلیل هم، تمامی امنیت شبکه‌های کامپیوتری و اینترنت را بر مبنای همین اعداد شبه‌تصادفی پایه‌ریزی نموده‌اند. با این حساب باید علم احتمالات را در‌واقع علم شبه‌احتمالات نامید.
شاید دلایل ذکر شده برای زیرسؤال بردن شاخه‌ی مهمی از ریاضیات کافی نباشد، اما می‌رساند که با کمی تفکر و تعمق در سایر رفتارهای جهان هستی، می‌توان تصادفی نبودن آنرا به بیان ساده نشان داد. و البته نتیجه‌گیری مهمتری که می‌توان از آن کرد، این است که تصور بوجود آمدن تصادفی جهان هستی و مخلوقات و قوانین پیچیده‌ی آن غیرممکن است.
با وجود این، حتی اگر برخی رخدادهای جهان هستی به صورت کاملاً تصادفی انجام شده و از هیچ قانون و پارامتر اولیه‌ای پیروی نکند، نمی‌توان بوجود آمدن جهان هستی را جزو وقایع تصادفی بحساب آورد. چرا که دامنه‌ی حالت‌های ممکن برای جهان هستی و هر یک از مخلوقات آن، یک مجموعه بی‌نهایت است و لذا با توجه به علم احتمالات، احتمال آنکه جهان هستی به این شکل از میان تعداد بی‌نهایت اشکال ممکن بوجود آمده باشد برابر با «یک بر روی بی‌نهایت» است که نتیجه‌اش صفر خواهد شد. به زبان ساده‌تر و عامه‌پسندانه، مانند آن است که من ادعا کنم کتاب کویر دکتر علی شریعتی نوشته ایشان نیست، بلکه یک مورچه با پاهای مرکبی بر روی چند کاغذ راه رفته و به طور اتفاقی چنین متن شیوا و زیبایی تولید شده است! بهتر بگوییم، علاوه بر اینکه امکان ندارد جهان هستی بر پایه‌ی احتمالات (و یا شبه‌احتمالات) ایجاد شده باشد، بلکه نیازمند وجود دانا و حکیمی است که آنرا به این زیبایی و با این قوانین پیچیده خلق کرده و امور آنرا اداره نماید. و وی همان کسی است که ما به وی الله (جل جلاله) نام نهاده‌ایم و حکمت و قدرت و علمش را ستایش می‌کنیم.
در اوایل بلوغ همواره یکی از مباحثی که برای تشکیک در وجود خالق برای جهان هستی مطرح می‌کردم، استفاده از احتمالات بود. همواره این شبهه برای من مطرح بود که شاید جهان هستی، با این همه پیچیدگی و گستردگی، به صورت کاملاً تصادفی ایجاد شده باشد و اینگونه استدلال می‌کردم که اگر جهان هستی به بی‌نهایت حالت ممکنه، قابل ایجاد باشد، شاید بارها و بارها به صورت ناقص، خودبخود ایجاد شده و بدلیل نقص از بین رفته باشد. ما چه می‌دانیم، شاید هزاران میلیارد بار قبل از بوجود آمدن این جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، جهان‌های دیگری با موجودات و قوانین ناقص بوجود آمده باشند و بدلیل نقص از بین رفته باشد. اما علاوه بر اینکه احتمالات ریاضی این امکان را صفر (و نه ناچیز، بلکه دقیقاً صفر) تخمین می‌زند، شبهه عدم وجود هیچ رخداد کاملاً تصادفی که بالاتر توضیح داده شد، این فرضیه را رد می‌کند.
اما اینکه چرا احتمال رخدادهایی که دارای بی‌نهایت حالت ممکنه هستند صفر است؟ به فرض مثال من از شما درخواست می‌کنم عددی بین صفر و بی‌نهایت به صورت تصادفی انتخاب کنید. گذشته از اینکه انتخاب اعداد تصادفی ذهنی، به بسیاری از پارامترهای شخصی وابسته بوده و چه بسا با پیشرفت علم روانشناسی، روانشناسان بتوانند اعدادی که ذهن انسان‌ها به صورت تصادفی تولید می‌کنند را پیش‌بینی کنند (و این در ادامه مطلب عدم وجود هیچ رخداد واقعاً تصادفی در جهان است)، اما عدد انتخاب شده یک عدد تصادفی واقعی نیست. چرا که ذهن انسان قادر به در نظر گرفتن کلیه دامنه‌ی اعداد تا بی‌نهایت نمی‌باشد تا از بین آن‌ها یک عدد را انتخاب کند. مثلاً شما در پاسخ می‌گویید عدد ۲۶۲۵۳۴۲۴۱ را انتخاب کرده‌ام. حال آنکه این عدد کوچکی در میان بی‌نهایت عدد ممکن است و شما قطعاً در هنگام انتخاب آن، تمام اعداد ممکنه را در نظر نگرفته‌اید و چه بسا در هنگام انتخاب عدد فقط دامنه‌ی ذهن شما به اعداد کوچکتر از یک میلیارد معطوف بوده است. بعلاوه درنظر گرفتن کل دامنه‌ی اعداد بی‌نهایت، نیاز به بی‌نهایت زمان خواهد داشت. لذا می‌بینیم که احتمال رخ دادن یک حالت از بی‌نهایت حالت ممکن به صورت تصادفی، صفر است و این یعنی هیچ یک از حالات ممکنه رخ نخواهد داد.
پس نتیجه‌گیری که می‌توان از این مطالب کرد این است که جهان هستی دارای خالقی قادر و عالم کل (دانای تمام دانش ممکن) است. گرچه برخی، این علم و قدرت را به خود طبیعت نسبت می‌دهند. یعنی می‌گویند طبیعت هوشمند، خودبخود از میان تمام حالات ممکن، بهترین حالت را انتخاب کرده و به مرور خود را تکامل می‌بخشد. اگرچه کمی زاویه دید بین ما مؤمنین و این افراد وجود دارد، اما هر دو به موضوع واحدی نگاه می‌کنیم و هر یک نامی متفاوت برای آن برگزیده‌ایم که آن‌ها آنرا طبیعت و ما آنرا خداوند قادر و متعال نامگزاری نموده‌ایم.

۹ نظر:

  1. بسیار عالی بود. کاش همه مثل شما میتونستن این مطلب رو خوب درک کنن
    موفق باشید :)

    پاسخحذف
  2. " چرا که دامنه‌ی حالت‌های ممکن برای جهان هستی و هر یک از مخلوقات آن، یک مجموعه بی‌نهایت است"
    صحت این فرض از کجا میاد؟

    پاسخحذف
  3. «صحت این فرض از کجا میاد؟»

    اکثر پارامترهای جهان خلقت به خودی خود نامتناهی هستند. به عنوان مثال تعداد مسیرهایی که می‌توان از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر رسید بی‌نهایت حالت ممکن را شامل می‌شود.

    بعلاوه بسیاری از پارامترهای متناهی موجود در جهان هستی، به صورت مقیاس‌های پیوسته می‌باشند. به این معنی که بین هر دو مقدار ممکن، می‌توان مقدار دیگری را در نظر گرفت که از یکی بزرگتر و از دیگری کوچکتر باشد. مثلاً تعداد نقاط موجود در فضا یک مقیاس پیوسته است. یک مقیاس پیوسته، دارای بی‌نهایت مقدار ممکن می‌باشد.
    البته برخی به اشتباه فضا را مبتنی بر ذرات در نظر می‌گیرند و اینگونه نتیجه‌گیری می‌کنند که هر شیء می‌تواند مثلاً روی یک اتم و یا روی اتم کناری آن باشد و مابین این دو ممکن نیست. حال آنکه یک اتم می‌تواند به خودی خود در مختصات میان دو اتم به هم چسبیده‌ی دیگر قرار گیرد و لذا تصور فضا به عنوان مجموعه‌ای از فضاهای کوچکتر (مثلاً در ابعاد یک اتم - چیزی شبیه به کندوی زنبور عسل) اشتباه است. بلکه فضا حتی در صورتیکه متناهی و محدود باشد، باز هم بی‌نهایت نقطه‌ی ممکن با مختصات متفاوت دارد.

    وجود پارامترهای نامتناهی و پیوسته در جهان هستی، مؤید این مطلب است که حالات ممکن برای وجود یک شیء بی‌نهایت حالت است.

    به عنوان مثال: یک قطره‌ی باران ممکن است در هر نقطه‌ای به زمین بیافتد. از آنجایی که مکان یک مقیاس پیوسته است، لذا بی‌نهایت مکان ممکن برای افتادن آن قطره‌ی باران وجود دارد و لذا دامنه‌ی حالت‌های ممکن برای افتادن یک قطره‌ی باران بی‌نهایت است.

    حال اگر مثال‌هایی چون افتادن قطرات باران (که به تنهایی نامتناهی هستند) را در کنار هم قرار دهیم، دامنه‌ی حالات ممکن برای تمامی رخدادهایی که در جهان هستی بوقوع می‌پیوندند را نیز بی‌نهایت بدست خواهیم آورد.

    پاسخحذف
  4. 1.به نظر من که دارید اشتباه می کنید، سطح زمین X متر مربع است، سطح مقطع قطره آب هم مشخص است. احتمال اینکه یک قطره آب در نقطه A فرود بیاد، مشخصه.

    2. من متوجه نمیشم، چطور از اینکه دامنه یه چیزی بی نهایته، این نتیجه رو میشه گرفت که وقوع «هر یک» از ممکنات اون دامنه، خالق متفکری نیاز داره؟
    یعنی می خوام بگم حالا کی گفته که ما موجودات کامل و یا این جهان، جهان منظمی است. شما مشاهده می کنید اطرافتون رو، بر اساس اون نظم رو تعریف می کنید، بعد نتیجه میگیرید که اطرافتون منظم خلق شده!

    پاسخحذف
  5. حرفمو راجع به بارش بارون پس می گیرم. ولی مورد دومش به قوت خود باقیه.

    پاسخحذف
  6. «2. من متوجه نمیشم، چطور از اینکه دامنه یه چیزی بی نهایته، این نتیجه رو میشه گرفت که وقوع «هر یک» از ممکنات اون دامنه، خالق متفکری نیاز داره؟
    یعنی می خوام بگم حالا کی گفته که ما موجودات کامل و یا این جهان، جهان منظمی است. شما مشاهده می کنید اطرافتون رو، بر اساس اون نظم رو تعریف می کنید، بعد نتیجه میگیرید که اطرافتون منظم خلق شده!»

    ۱. ببینید من فقط یکی از اشتباهاتی که در هنگام مطالعه‌ی جهان هستی در ذهن متفکرین بروز می‌کند را بررسی کردم. اینکه ممکن است جهان بر اثر تصادف و احتمالات بوجود آمده باشد. برخی (از جمله خود من در سالهای دور) بیان می‌کنند که با توجه به علم احتمالات، ممکن است جهان هستی که شاهد آن هستیم با تمام پیچیدگی‌هایش، به طور تصادفی و اتفاقی به وجود آمده باشد. در این مطلب من بررسی کرده‌ام که دامنه‌ی حالت‌های ممکن برای پیدایش یک جهان هستی بی‌نهایت است. یعنی مثلاً این جهان می‌توانست طوری خلق شود که خورشید به دور زمین بچرخد یا جیوه جامد باشد یا اجسام به جای سقوط به سمت زمین، به سمت بالا بروند! و اگر تمامی این ممکن‌ها را جمع کنید، بی‌نهایت حالت ممکن وجود دارد.
    خوب علم احتمالات می‌گوید اگر دامنه‌ی حالات ممکن بی‌نهایت باشد، احتمال بروز اتفاقی هر یک از آنها صفر خواهد بود. یعنی هیچ‌یک از آن حالات اتفاق نخواهند افتاد. پس این جهان هستی که در آن زندگی می‌کنیم (و یکی از حالات ممکن است) نیز بوجود نمی‌آمد. و من از این موضوع نتیجه گرفتم که امکان ندارد جهان هستی بر اثر تصادف و اتفاق بوجود آمده باشد.

    ۲. مطلب دیگری هم مطرح شد، درباره‌ی اینکه اصلاً احتمالات در واقع وجود ندارد! مثال‌هایی بیان کردم که اگر انسان تمامی قوانین جهان هستی را به طور کامل بشناسد و وسایل اندازه‌گیری و محاسباتی دقیق و کافی در اختیار داشته باشد، می‌تواند نتیجه‌ی تمامی رخدادهای به ظاهر تصادفی را محاسبه و پیش‌بینی نماید. و چیزی که قابل پیش‌بینی باشد، تصادفی نیست!

    ۳. در مورد منظم بودن جهان، بستگی دارد که نظم و منظم بودن را چطور تعریف کنیم. اگر نظم را به معنای قانون در نظر بگیریم و منظم بودن را به صورت پیروی از قانون تعریف کنیم، بله، نه فقط من، بلکه تمام دانشمندان علم فیزیک که در پی یافتن قوانین حاکم بر جهان هستند ادعا می‌کنیم که جهان هستی کاملاً منظم و مبتنی بر قانون می‌باشد. فیزیکدان‌ها معتقدند که تمامی رخدادهای جهان هستی مبتنی بر یک قانون و نظریه‌ی پایه‌ای است به نام نظریه‌ی M که در پی یافتن آن هستند. به همین دلیل است که شتابدهنده‌ی سرن را با هزینه‌ی میلیارد دلاری ساختند تا صحت نظریاتی که کاندیدای نظریه‌ی M بودند را بررسی کنند و در حقیقت «قانون مادر» حاکم بر جهان هستی که سایر قوانین مبتنی بر آن هستند و پایه و بنیان تمامی اتفاقات جهان است را بیابند. همانطور که می‌بینید این موضوع به مشاهدات ما ربطی ندارد، بلکه بر اساس واقعیات می‌باشد.

    و من ادعایی در مورد اینکه ما موجودات کاملی هستیم هم نکردم! خواهش می‌کنم مطلب را مجدداً و با دقت بیشتر بخوانید. چرا که تمامی این پاسخ‌ها در خلال مطلب بیان شده بودند و من اینجا چیزی به مطلب خودم اضافه نکردم و تنها بخش‌هایی از آن را تکرار نمودم.

    پاسخحذف
  7. به نظر من، شما یک اشتباه عمده دارین، در مورد 1، اولا اینطور نیست که حالت ها بی نهایت "باشه" حالت های ممکن به سمت بی نهایت میل می کنه، و احتمال به صفر میل می کنه. و این با صفر مطلق متفاوته.
    حالا ضعف ما در شمارش این حالات دلیل بر بی نهایت بودن که نیست.
    2.احتمالات بر اساس استقراست، یعنی اگر قرار باشه شما با علم احتمالات، نتوان وقوع یک واقعه در هستی را توجبه کرد، دیگر آن علم معتبر نیست! که حالا بخواهیم بگوییم علم نقض شد پس خدا هست.

    پاسخحذف
  8. ۱. من که به شما اثبات کردم که به سمت بی‌نهایت میل نمی‌کند، بلکه واقعاً بی‌نهایت است! و شما در مورد قطره‌ی باران نظر من را پذیرفتید! مطمئن باشید من خوب تفاوت میان بی‌شمار، میل کردن به سمت بی‌نهایت و بی‌نهایت را درک می‌کنم.

    ۲. شما یا به خودتان زحمت نمی‌دهید که مطلب را دقیق بخوانید، یا واقعاً منظور من را متوجه نمی‌شوید، یا اینکه نمی‌خواهید بفهمید و سعی می‌کنید با دستکاری صحبت من، مطلب را نادرست جلوه بدهید. من کی چنین چیزهایی را که شما ادعا می‌کنید گفتم؟

    من که به وجود خداوند ایمان دارم و مسلمان هستم، اعلام می‌کنم اگر کسی بتواند من را قانع کند که در اشتباهم، بلافاصله از دین خود دست برمی‌دارم. و با وجود اینکه مرتد و اعدام خواهم شد سعی خواهم کرد همگان را نیز از دلیل ارتداد خود آگاه سازم. چرا که ایمانی که به دست آورده‌ام با تفکر و تحقیق بسیار همراه بوده که خداوند توفیق آنرا به من داده است.

    اما من، برای اثبات صحبت خودم و نفی ادعای دیگران، متوسل به دلایل منطقی و بحث‌های علمی می‌شوم و سعی می‌کنم منظور طرف مقابل را، هر چند نظرش برخلاف من هست، به طور کامل درک کنم، بعد شروع به پاسخ دادن و رد مطالب وی می‌کنم. حتی گاهی اوقات برخی شبهاتی که خود شخص در مورد آنها فکر نکرده و مطرح نکرده است را خودم مطرح می‌کنم!

    اگر بنا باشد که هر کسی برای گریز از پاسخگویی، وانمود کند که منظور گوینده را نفهمیده و یا دست به مغلطه و ربط دادن چیزهای بی‌ربط بزند یا مطالب گوینده را تحریف کند، که هیچ بحث منطقی پیش نخواهد آمد!

    من به این خاطر به سؤالات شما پاسخ دادم که دیدم منطقی و بی‌طرفانه بحث می‌کنید. وگرنه بسیاری از اینگونه نظرات را که از جنس نظرات اخیر شما هستند در این مطلب منتشر کرده‌ام که می‌توانید بخوانید.

    ای کاش قبل از آنکه حرف بزنیم، فکر کنیم.

    پاسخحذف
  9. باسلام
    وبلاگتون رو امروز دیدم(در مورد برنامه نویسی و موبایل سرچ می کردم) و تیتر این پستتون رو نگاه کردم ، این بود که مشتاق شدم بخونمش .
    من هم قبلا به این موضوع فکر کرده بودم و از اینکه می بینم استدلال و طرز فکر مشابهی داریم خوشحالم .
    یه موردی که من بهش رسیده بودم (در خصوص بحث جبر و اختیار) این بود که همه ما قبول داریم که نویز (مثل نویز الکتریکی و مغناطیسی) یه پدیده تصادفیه که ناشی از هزاران و شاید بی نهایت منبع مختف باشه. یعنی یه بی نظمی کامل داره . اما نکته جالب اینجاست که اگر نمودار چگالی طیفی نویز (یعنی نمودار ستونی دامنه نویز بر حسب فرکانس) رو تو یه بازه زمانی (مثلا 1 ساعت) رسم کنیم همیشه یه فرم ثابت داره که نویز هایی با منشاء طبیعی اون فرم ثابتش یه فرم منحنی نرمال یا همون نمودار زنگوله ای هست !!! یعنی این پدیده های به ظاهر تصادفی تو طبیعت در مقیاس کلان یه شکل منظم دارند !
    مورد دیگه ای که احتمالا باهاش آشنا هستید اینه که اگر یه سکه "سالم" رو پرتاب کنیم احتمال شیر و خط 50 درصد هست. اما نکته جالبتر اینه که اگر سکه رو شما به تعداد زیادی پرتاب کنید ، حتما نصفشون شیر و نصفشون خط میشه !!! فرضا اگر 1000 بار سکه رو پرتاب کنید حدود 500 دفعه رو و 500 دفعه خط میاد و هرچی تعداد پرتاب ها بیشتر بشه این 50 درصد هم دقیق تر محقق میشه و به طور ریاضی اثبات شده اگر تعداد به سمت بی نهایت میل کنه ، تعداد شیر ها دقیقا برابر تعداد خطها میشه !
    موردهای دیگه ای هم هست که مربوط به خود انسانها میشه . مثلا نمودار پراکندگی قد افراد یک جامعه (جامعه نسبتا بزرگ با مثلا 1 ملیون جمعیت) رو در نظر بگیرید . منحنی یه شکل زگوله ای داره و اصلا برای همین بهش میگن نرمال . یعنی تعداد کمی افراد کوتاه قد ، تعدا کمی افراد بلند قد و تعداد زیادی افراد با قد متوسط وجود داره . این در حالی هست که میدونیم1. قد افراد یه مقوله ژنتیکی هست و فرزندی که پدر مادر بلند قدی داره (با فرض اینکه اجدادش هم نسبتا بلند قد بودن) قطعا قد بلندی خواهد داشت. 2. انسان ها دارای اختیار هستند (وجود اختیار نیاز به اثبات نداره همونطور که خود وجود داشتن هم نیاز به اثبات نداره و امر بدیهی هست) با توجه یه این موضوع آیا امکان نداره که افراد بلند قد با همدیگه ازدواج کنن و افراد کوتاه قد با هم قداشون ؟ اگر این اتفاق بیوفته دیگه پراکندگی قد به صورت زنگوله ای نمیشه بلکه به شکل کوهان با دوتا قله در میاد . ولی در هیچ جامعه ای این اتفاق نیوفتاده ! در مورد وزن ، میزان هوش و غیره هم این کاملا مصداق داره .
    اخیرا هم توی یکی از سخنرانی های TED شنیدم(این TED سخنرانی های خیلی جالبی داره ، اگه وقت دارید چندتاشو دانلود کنید ببینید) که عمر و وضعیت اقتصادی شرکتهای بزرگ یه نمودار یکسان و شبیه نمودار عمر جانداران داره !!!

    پاسخحذف